تنهاترین
محکوم به نفس کشیدنم وقتی هیچ طناب داری اندازه گلوی پرازبغضم نمی شود انقدرازمن نپرسیدحالت خوبه من حالم خوبه فقط زندگیم خیلی دردمیکند به هرچه نمی خواستم رسیدم خدایا تمامش کن مدتهاست که نه به امدن کسی دلخوشم ونه ازرفتن کسی دلگیر بی کسی هم عالمی دارد دیروزقصدداشتم دست اتفاق رابگیرم تا نیفتد اما امروزفهمیدم که اتفاق خواهدافتاد این ماهستیم که نباید بااوبیفتیم خنده هایم شکلاتی شده اند ولی زیادی خالص تلخ تلخ من مثل همیشه برای تومی نویسم تو به نیت هرکه دوست داری بخوان این روزا دلم بچگی می خواهد خسته ام لطفا فقط یک قلم می خواهم خودم را خط خطی کنم دنیا بازی هایت راسرم دراوردی گرفتنی ها را گرفتی دادنی ها را نداری حسرت هارا کاشتی زخم هارا زدی دیگربس است چیزی برایم نمانده بگذاربخوابم محتاج یک خواب بی بیدارم وقتی تمام غروبها برایت مثل غروب جمعه ها دلگیرمیشود تمام شدی تمام وقتی چشم ها لبریزازاشک جاری نشده می شود تمام شدی تمام وقتی گلوپرازبغض نشکسته می شود تمام شدی تمام
Design By : Pichak |